| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
چشم های تــو یک مرض مسری دارند
هربار نگاه می کنم تب می کند ، وجودم
دلم اگر برای تو تنگ می شود
ببخش روزم اینگونه قشنگ می شود
لانه ات را بر حباب حوصله ی مردمان نساز
تا آواره ی بی حوصلگی شان نشوی
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم
و هنوز نمی دانم چگونه مى شود
هربار که تو بى دلیل ترکم می کنى
من بدهکارت مى شوم
گاهی تنها ماندن تمرین بدی نیست
زیرا در همه حال باید منتظر بی وفایی بود
آغوش گرمم باش
بگذار فراموش کنم لحظه هایی
را که در سرمای بی کسی لرزیدم
تمام دردها فراموشم می شود
وقتی چشمان تو در مقابل خیالم، قَد عَلَم می کنند
در صدا کردن نام تو، یک کجایى پنهان است
یک کاش مى بودى
یک کاش باشى
امروز خاطراتت را سوزاندم
اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد
در زندگی
هرکسی را که دوست بداری از او ضعیفتری
زیرا برای راضی نگه داشتنش
حاضری دست به هرکار اشتباهی بزنی
رمز عبور را فراموش کردم ؟ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 187
بازدید هفته : 1366
بازدید ماه : 4981
بازدید کل : 191921
تعداد مطالب : 2226
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1