| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوتی گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد
شاید آن روز که رفتم یاد تنهایی کنی
من همان تنهایی ام ، یادت نره یادم کنی
مژه بر هم مزن ای دوست که بادم ببرد
چون سبک تر شده ام ، از پر کاهی ز غمت
گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت
سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت
مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت
ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت
مهربانی نقش هر نقاش نیست
هر که نقشی را کشید نقاش نیست
نقش را نقاش معنا می دهد
مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست
پای من خسته از این رفتن بود
قصه ام قصه دل کندن بود
دل که دادم به یارم دیدم
راهش افسوس جدا از من بود
یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن
شاید برنده کل دلتنگی هات شدم
فغان دل برنگیزد حکایت
که روح و دل کنند از هم شکایت
که میبینم ز تو لطفی نباشد
پرا باید چنین دفع محبت
مگر بد عهدیم اندر چه دیدی ؟
که درگر تو نمی فرستی پیامک
اگر ناراحتی از این رفاقت
که من هم قطع کنم دیگر رفاقت !
می بوسیمت سه تایی من و غم و تنهایی
امان از این جدایی دلتنگتم خدایی
ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی
آتش به شب تار زدی خسته نباشی
ای غصه دمت گرم که در لحظه ی شادی
با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی
امشب دلم از آمدنت سرشار است
فانوس به دست کوچه دیدار است
آنگونه تو را در انتظارم که اگر
این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است
رمز عبور را فراموش کردم ؟ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 187
بازدید هفته : 1360
بازدید ماه : 4975
بازدید کل : 191915
تعداد مطالب : 2226
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1